احتمالا همه ی ما تجربه ی واکنش جسمانی به موسیقی را داشته ایم.
حال چه به صورت تکان دادن سر و یا حرکت دادن پا به طور هماهنگ با ریتم موسیقی.
این واکنش های جسمانی نسبت به موسیقی را یا در دیگران دیده ایم و یا خودمان آن ها را به نوعی تجربه کرده ایم
علاوه بر نشانه های آشکار و بیرونی، شماری از واکنش ها نسبت به موسیقی در داخل بدن رخ می دهد.
عده ای این نشانه ها و رخداد های درونی را واکنش های روانی توصیف کرده اند.
واکنش های روانی، شامل فرایند های داخلی بدن می شود که از آن جمله می توان به نبض و ضربان قلب، فشار خون، حجم خون، میزان اکسیژن در خون، تنفس، تنش عضلانی، دمای بدن، حرکت مردمک چشم و انواع واکنش های شیمیایی اشاره کرد.
اگرچه هر کس می تواند گاهی بعضی از این تغییرات درونی را متوجه شود، ولی اکثرا نیاز به یک دستگاه پایش مانند دستگاه نوار مغز یا قلب یا امثال آن است.
اما واکنش های جسمی یا فیزیکی، به واکنش هایی بیرونی و به راحتی قابل رویت گفته می شود؛
مانند حرکات سر، تکان دادن بدن، لرزیدن، گریه کردن، تکان دادن پا، ضربه زدن با انگشتان دست و غیره.
این واکنش ها به صورت طبیعی و بدون هیچ گونه فشاری به بدن و یا نیاز به تمرین، رخ می دهند.
واکنش های فیزیولوژیکی-روانی، شامل واکنش های فیزیولوژیکی و همچنین جسمانی است.
در کل، واژه ی روانی، نشان دهنده ی نقش مغز در فرآیند های جسمانی و فیزیولوژیکی است.
آموزشگاه موسیقی
واکنش های فیزیولوژیکی- روانی به موسیقی، مورد علاقه ی موسیقی درمانگر ها است.
موسیقی درمانگر ها معمولا از موسیقی برای دو منظور استفاده می کنند:
ایجاد انرژی و یا آرام کردن (ریلکس سازی).
آن ها موسیقی را با حالت روحی یا سطح انرژی بیمار هماهنگ می کنند و سپس موسیقی را تغییر می دهند تا تاثیر مورد نظر خود را بر روی فرد اعمال کنند.
به عنوان مثال، یک موسیقی درمانگر ممکن است با بیماری در یک اتاق آرام شروع به کار کند و در ابتدا موسیقی آرامبخش و با ریتم آرام را اعمال کند.
سپس به تدریج سرعت و همچنین صدای موسیقی را بیشتر کند تا موسیقی به سمت محرک بودن پیش رود و سطح انرژی بیمار رفته رفته افزایش یابد.
دو عبارت مهم در بحث موسیقی درمانی وجود دارد:
یکی “ظرفیت” یا والانس، که به احساسات مثبت یا منفی در مورد موسیقی اشاره می کند
و دیگری “برانگیختگی” یا میزان تحریک که به میزان فعالیت کم یا زیاد اشاره دارد.
اغلب انتظار می رود که با شنیدن موسیقی های محرک، میزان برانگیختگی افزایش یابد.
همچنین با شنیدن موسیقی مطلوب خود، میزان ظرفیت یا والانس نسبت به حالتی که به نوعی از موسیقی که مطلوب ما نیست گوش می دهیم، بیشتر است.
اما گاهی اوقات، فعل و انفعالاتی منجر به نتیجه ی متضاد می شود.
برای مثال، ممکن است فردی با گوش دادن به یک موسیقی آرام که بسیار مطلوب او است، برانگیختگی زیادی را تجربه کند.
به هر صورت، واکنش های فیزیولوژیکی- روانی نسبت به موسیقی، موضوعی بسیار جالب توجه می باشد.
در بسیاری از موارد، این واکنش ها می توانند نشان دهنده ی انواع خاصی از احساسات باشند.
برای مثال، فعال شدن ماهیچه های زایگوماتیکوس (خنده) می تواند نشان دهنده ی یک واکنش مثبت بیمار به موسیقی شنیده شده باشد.