در قسمت قبل از وبلاگ برای هنرجویان کلاس آموزش پیانو درباره زندگینامه موتزارت تا جوانی خواندیم.
در این مقاله با ز.ایای بیشتری از زندگی این نابغه موسیقی آشنا خواهید شد.

از آن زمان به بعد موتزارت جوان مرتب مشغول اجرا یا نوشتن موسیقی بود هرجا که ظاهر می شد،
مردم تحت تاثیر استعدادهای خدادادی او قرار می گرفتند.
در نوجوانی استاد پیانو، ویولن و هارپسیکورد بود.
در ۱۷۷۰ اولین اپرای بزرگ و جدی او به نام «مدیترانه» در میلان به اجرا درآمد.
منتقدین این اثر را چنان تقدیر کردند که او را با هندل بزرگ قابل قیاس دانستند.

از نظر شخصیت و رفتار انسانی لاقید، شوخ طبع، پرانرژی، بی توجه به آداب معاشرت با رفتاری بچگانه و خارج از نزاکت بود.
شخصیت او را می توان از محتوای نامه هایی که به دختر عمویش ماریا آنا تکلا می نوشت تشخیص داد.
در ۱۵ سالگی به مقام نوازنده ی اول ویولن در ارکستر اسقف اول سالزبورگ منصوب شد،

اما چون میانه ی خوبی با اسقف نداشت
از این مقام استعفا داد و از این زمان به بعد رابطه ی او با پدرش تیره گردید.

در ۱۷۷۸ به همراه مادرش به پاریس رفت به این امید که شهرت خود را ارتقاء دهد،
اما در این سفر مادر او مریض شد و جان سپرد.

در ۱۷۸۲ اولین اپرای آلمانی زبان خود را به نام «دزدی از حرمسرا» خلق کرد که موفقیتی آنی و ماندگار داشت.
یک ماه پس از این اپرا با کنستانز وبر که زنی نه چندان مبادی آداب بود ازدواج کرد
که پدرش او را به این دلیل هرگز نبخشید. طولی نکشید که گرفتار مشکلات مالی شدند.

در ۱۷۸۵ پدرش به دیدن آنها رفت به همین مناسبت از آهنگساز بزرگ آن زمان هایدن نیز دعوت شد،
در این مجلس چند کوارتت از موتزرت اجرا شد،
بعد از این اجرا هایدن به لئوپولد پیر چنین گفت:
«به شرفم سوگند که پسر شما بزرگترین آهنگسازیست که من تا کنون به اسم یا شخصا شناختم.

مشاغل ثابت همچنان دست نیافتنی ماند
و به رغم محبوبیت آثار موتزارت او همچنان نمی توانست بودجه ی خود را تامین کند.

بررسی شهرت موتزارت در آموزشگاه موسیقی

 

پادشاه اتریش ارزش زیادی برای موتزارت قائل بود و در اجراهای او حضور می یافت
اما کمک چندانی به او نمی کرد
و حتی وقتی او را به عنوان آهنگساز دربار به خدمت گرفت، حقوقی که برای او مقرر کرد مبلغ ناچیزی بود.

در ۱۷۸۶ اپرای «عروسی فیگارو» را نوشت که با محبوبیت و استقبال فراوانی روبه رو شد،
به ویژه اجرای این اثر در پراگ تحسین و شور و شوق علاقه مندان را برانگیخت
به طوری که مردم در خیابان ها آریاهای این اپرا را زمزمه می کردند،
اما پس از بازگشت به وین موقعیت مالی او به تدریج بدتر شد.
بیماری و زایمان های مکرر همسرش اوضاع را وخیم تر می کرد.

اپرای «دون ژوان» با استقبال عمومی همراه شد
اما از این اثر به بعد منتقدان به دشواری های فنی در آثار او خرده می گرفتند،
پس از اپرای «دون ژوان» موتزارت به آینده بدبین شد.
سه سال پایانی زندگی موتزارت تلخ ترین دوران زندگی این آهنگساز بود،
اما قسمتی از بزرگترین شاهکارهای او در همین سه سال خلق شد،
هرچند از نظر مشکلات مادی و اوضاع مزاجی در شرایط خوبی نبود،
اما به سختی و به سرعت بزرگترین شاهکارهای خود را خلق کرد
از جمله سه سمفونی آخر، شماره های ۴۱،۴۰،۳۹ که ظرف شش هفته نوشته شد.
همچنین اپرای «فلوت سحرآمیز» ۱۷۹۰ و «رکوئیم در ر مینور» که آخرین اثر این آهنگساز است.
به احتمال زیاد موتزارت هیچگاه اجرای سه سمفونی آخر خود را نشنید.

آخرین اثر او یعنی «رکوئیم» توسط شخصی مرموز و ناشناس که نمی خواست نامش فاش شود به او سفارش داده شد،
این شخص آهنگساز آماتوری به نام کنت والسگ بود که می خواست این اثر را به نام خود به اجرا درآورد.

در هنگام کار برروی این اثر موتزارت ۳۵ ساله دچار بحران و افسردگی شدیدی شد و گاه گاه غش می کرد،
کم کم این احساس به او دست داد که این رکوئیم برای مرگ خود او سفارش داده شده
و فرد ناشناس نقاب دار فرشته ی مرگ اوست.

در اواخر ماه نوامبر بستری شد
و هنگامی که به بخش لاکریموزا رسید در حالی که می گفت هرگز نمی توانم این اثر را به پایان برسانم به گریه افتاد،
در همین زما هرچه می دانست در اختیار شاگرد خود زوسمایر که ماه ها بود موتزارت را ترک نمی کرد قرار داد.
زوسمایر با استعداد خود و احترامی که برای استادش قائل بود، پس از مرگ موتزارت این اثر را تکمیل کرد.

روح بزرگترین و عجیب ترین نابغه ی دنیای موسیقی در ساعت یک پس از نیمه شب ۴دسامبر ۱۷۹۱ به پرواز درآمد،
جسد او بی هیچگونه جلال و شکوهی توسط سالیری، زوسمایر و سه دوست دیگر تشییع شد،
همسر موتزارت به علت بیماری نتوانست از خانه خارج شود،
طوفان تشییع کنندگان را به بیراهه کشاند
و بدین ترتیب جسد موتزارت در گوری دسته جمعی در قبرستان «سن مارکس» دفن شد.

حدود هفتاد سال بعد در سال ۱۸۵۹ مجسمه ای از او در جایی که احتمال می دادند دفن شده باشد بنا شد.

در مورد مرگ موتزارت نظریه ها و صحبت های فراوانی وجود دارد،
در ابتدا شایعه شد که رقیب او سالیری به تدریج به او سم خورانده است،
اما کذب بودن این ادعا بعدها ثابت شد.
پزشکان دلایل مختلفی را عامل مرگ موتزارت می دانند،
عواملی همچون: تیفوس، تب، ورم مزمن کلیه، بیماری های دوره ی کودکی همچون آبله و مخملک، تغذیه نامناسب، خستگی جسمی و روحی، فقر شدید ویتامین D، عفونت خونی، خونریزی مغزی و ضعف قوا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *